قند خون مادر بالاست
دلش اما همیشه شور می زند برای ما
اشکهای مادر , مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید
حرفها دارد چشمان مادر گویی زیرنویس فارسی دارد
دستانش را نوازش می کنم داستانی دارد دستانش
.......
...............
دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
...........
دلم که برایت تنگ می شود ،سرک میکشم لابه لای نوشته هایم …
هیچ جای دیگری نیست که اینقدر پر باشد از تو !
...............
درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !
چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .
...........
مغزهای بزرگ در خصوص ایده ها صحبت می کنند
مغزهای متوسط در مورد حوادث بحث می کنند
و مغزهای کوچک درباره مردم
..........
قرار نیست منم دل یکی دیگه رو بسوزونم ، برعکس اونو اونقدرخوشبخت میکنم
که به هر روزی که جای اون نیستی لعنت بفرستی عزیزم بعله!!!
............
بگذار بگویند خسیسم
من دوستت دارم هایم
را الکی خرج نمیکنم
جز برای مهربانی خودت
...........
از لحظه ای که چشم باز میکنم
کار شروع میشود
نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن
قلب … چشم … گوش …
مبادا ذره ای
از عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . !
...................
شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست
پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی